معنی باجه و گیشه

حل جدول

ترکی به فارسی

گیشه

گیشه

فرهنگ عمید

گیشه

باجه،


باجه

گیشه، جایگاه مخصوص فروش بلیت یا گرفتن و دادن پول در سینما، بانک‌، و مانند آن‌ها،
دریچه، روزنه،

فرهنگ فارسی هوشیار

گیشه

فرانسوی باجه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

گیشه

باجه

کلمات بیگانه به فارسی

گیشه

باجه

مترادف و متضاد زبان فارسی

گیشه

باجه، دریچه

لغت نامه دهخدا

باجه

باجه. [ج َ / ج ِ] (اِ) دریچه. روزنه ٔ بزرگ. (آنندراج). باجیک. بادگیر. درِ خرد. روزن. روزنه. برین. برینه. پیش در. بادهنج. بعضی این کلمه را فارسی دانسته اند. لغتی از بازه (رجوع به بازه شود). ولی باجه در ترکی نیز بمعنی پنجره و روزنه ٔ دیوار آمده. رجوع به برهان قاطع چ معین شود. || جای بلیطفروشی (در ترکی: باجا): باجه ٔ بروات در بانک. باجه ٔ پاکت های سفارشی در پست خانه. این کلمه را فرهنگستان ایران بجای لفظ گیشه اختیار کرده است. || ترکی بمعنی سوراخ و بیشتر بر سقف اطاق اطلاق شود. سوراخ بام بخانه. || ناوچه ٔ آهنی که سیم و زر گداخته در آن ریزند.

باجه. [ج َ] (اِخ) نام پدر اسماعیل شیرازی. رجوع بباجه شود.

باجه. [ج َ] (اِخ) قریه ای از قریه های اصفهان. رجوع به باجه شود.

فرهنگ معین

گیشه

(ش) [فر.] (اِ.) باجه، دریچه.


باجه

دریچه، روزنه بزرگ، گیشه، جایگاه مخصوص فروش بلیط، و یا دادن پول در بانک و پاکت های سفارشی در پست خانه و غیره،

معادل ابجد

باجه و گیشه

352

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری